گزارشنویسی در هنر روزنامهنگاری، اهمیت فراوانی دارد، به طوریکه بسیاری از روزنامهها صفحات خاصی را به آن اختصاص میدهند. خبر، نقل رویداد است اما گزارش، تجزیه و تحلیل رویداد و بررسی ارتباط آن با حوادث دیگر و پیشینه تاریخی موضوع است. چنانچه رویداد یا حادثهای خاص از اهمیت زیادی نزد مخاطبان برخوردار باشد، روزنامهنگار به خبر اکتفا نمیکند و با بررسی مقدمه گزارشنویسی در هنر روزنامهنگاری، اهمیت فراوانی دارد، به طوریکه بسیاری از روزنامهها صفحات خاصی را به آن اختصاص میدهند. خبر، نقل رویداد است اما گزارش، تجزیه و تحلیل رویداد و بررسی ارتباط آن با حوادث دیگر و پیشینه تاریخی موضوع است.
چنانچه رویداد یا حادثهای خاص از اهمیت زیادی نزد مخاطبان برخوردار باشد، روزنامهنگار به خبر اکتفا نمیکند و با بررسی و تحلیل جنبههای مختلف آن، به تنظیم گزارش کاملی درباره رویداد موردنظر میپردازد و با روشنکردن ابعاد گوناگون مسأله، حس کنجکاوی مخاطب را ارضا میکند و درکنار آن میتواند دیدگاه خود را هم بیان کند.
تاریخچه
تاریخ گزارش به نیمه اول سده ۱۹ میلادی بر میگردد و آن زمانی بود که برای اولین بار ، گزارش در دادگاهها، مجلس و اجتماع حزبهای سیاسی استفاده شد.
اما واژه گزارش ریشه در زبان فرانسه دارد و به معنی به گذشته بازگشتن، بازگشت به چیزی و رساندن است. در تاریخ روزنامهگاری جهان نیز سه روزنامهنگار در پیشرفت این ژانر نقش بیشتری داشتهاند؛ جان ریدر امریکایی، ایگون ایرون کیشی از پراگ و ارنست همینگوی.
به گفته بعضی از منابع تاریخی،”دیفو”، اولین فردی بوده که در روزنامهنگاری بریتانیایی، گزارش نوشته است و بعد از او، “نورتگلیف” درسال ۱۸۹۶ از گزارش به عنوان ستون اصلی روزنامه ملی “دیلی میل” استفاده کرده است.
بعدها به علت گسترش سوادآموزی و آغاز جنبش افکار دموکراسی مانند آزادی گفت و گو و بیان، گزارشنویسی به یکی از هنرهای اصلی روزنامهنگاری جهان تبدیل شد. سپس، پیشرفت فکری اجتماع و آگاهی از مسایل و مشکلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، مردم را به تغییر وضع اجتماع تشویق کرد و از سوی دیگر، این موضوع سبب شد تا در حوزه روزنامهنگاری نیز به گزارش اهمیت بیشتری داده شود.
تعریف گزارش
گزارش در روزنامه نگاری عبارت است از پیگیری روزنامهنگارانه در حوزهای مشخص برای آشنا ساختن خواننده با همه جنبههای موضوع و تحریک و تشویق وی برای پیگیری. یا یکی از هنرهای روزنامهنگاری است برای تشریح و تبیین ابعاد مختلف یک مسأله و تجزیه و تحلیل آن به شکل موضوعی. همچنین در تعریفی دیگر میتوان گفت: گزارش عبارت است از اطلاعات و دیدگاههایی که یک روزنامهنگار از راه تجزیه و تحلیل، درباره یک مسأله مشخص به رشته تحریر درمیآورد.
گزارش خوب کدام است؟
گزارش خوب بر اساس آگاهی کامل در مورد موضوع مشخص نوشته میشود. آنها را روزنامهنگاران صاحب تجربه به نگارش در میآورند. اینان، وقت زیادی را صرف نوشتن گزارش میکنند. در گزارش، گزارشنویس قهرمان دوم است و به مرور و در بخشهای مختلف گزارش، قهرمان یا قهرمانان گزارش به خواننده، شناسانده میشود. گزارش خوب نزد مخاطب، مثل دیدن فیلم رویدادهاست که در تلویزیون نشان داده میشود. استفاده از حواسی غیر از شنوایی در نوشتن گزارش باعث میشود مخاطب درکی عمیقتر از مطلب داشته باشد و گزارش زنده تر و احساس برانگیزتر شود. اشاره به جزیات رویداد، نوشتن با زبانی ساده، همه فهم و با هدفی مشخص، گزارش را چون آیینهای از واقعیت رویدادها برای خواننده جلوه میدهد.
قضاوت در گزارشنویسی
بیشتر اوقات مشکل است که چگونه بنویسی برای مثال، در زمان تعطیل شدن یک کارگاه، آیا بهتر است بیشتر در مورد کارگران بنویسی و از آنها حمایت کنی یا از صاحب کارگاه؟ درصورتی که صاحب کارگاه در این بین دچار خسارت هم شده باشد. یا در مورد دیگر رویدادها، اولویت باید با چه کسی یا چه چیزی باشد؟ درحقیقت، روزنامهنگار نباید از هیچ کدام حمایت کند و برای آنها تبلیغ کند.
اهمیت گزارش دراین است که دروغ در آن جای ندارد و در نوشتن این ژانر روزنامهنگاری بایدحقیقت را نشان داد. با این وجود، روزنامهنگاران به سه شیوه در مورد رویداد قضاوت میکنند: قضاوت خوب، قضاوت بد و بی طرف بودن.
در روزنامه نگاری شوروی، اگر موضوع در مورد سرمایهداری باشد، بی شک، روزنامه نگار با دیدی انتقادی به آن می پردازد و تا جایی که امکان داشته باشد علیه آن مینویسد. اما در دولت های توسعه یافته و دموکرات، روزنامهنگار تنها حقیقت را بیان میکند و به نظر من نیز نشان دادن حقیقت در نوشتن، بهترین شیوه است. برای مثال، به جای اینکه بنویسیم یکی از اعضای هیات رئیسه فلان حزب خودفروش است. میتوان نوشت: مردم، عضو فلان حزب را دوست ندارند چون هنوز با رژیم اشغالی ارتباط دارد. البته باید این حرف را از زبان کسی نوشت و مستند باشد.
طبقهبندی انواع گزارش
۱ـ بر اساس موضوع: گزارش سیاسی ـ جنگها و کشمکشها ـ اقتصادی ـ اجتماعی ـ روشنگرانه و خردورزانه ـ علمی ـ هنری و گزارش ورزشی.
۲ـ بر اساس مکان جغرافیایی: گزارش داخلی (کشوری) ـ منطقهای و بینالمللی.
۳ـ بر اساس ژانر: گزارش انتقادی ـ خبری ـ توصیفی و گزارش از شخص.
۴- براساس هدف: گزارش پیشبینی کننده – تحقیقی- عمقی- پسزمینه ای – پیگیرانه – گزارش وقت گذرانی.
تفاوت گزارش با برخی دیگر از شیوههای نوشتن
خبر: دراین ژانر ، روزنامهنگار دیدگاه خود را بیان نمیکند، تنها به نقل ساده مسأله میپردازد و به ۵ پرسش که؟ کی؟ کجا؟ چه؟ و چرا؟ پاسخ میدهد در صورتی که در گزارش، روزنامهنگار در همانحال که به تشریح مسأله میپردازد، میتواند دیدگاه خود را نیز بیان کند. همچنین گزارش اصولا در پاسخ به دو پرسش چرا؟ و چگونه؟ نوشته میشود.
داستان: هر چند در داستان کوتاه و بلند ممکن است گاهی واقعیتی از زندگی بیان شود ولی اساسا به خیال متکی است، اما گزارش به واقعیت متکی است.
سرمقاله: سرمقاله، دیدگاه صاحبان نشریه است ولی گزارش، دیدگاه و سیاست روزنامه را بیان نمی کند هرچند علیه آن نیز نیست.
مقاله ادبی: گزارش اغلب براساس موضوعی مشخص نوشته میشود و با مردم ارتباط دارد، درحالی که مقاله ادبی با خود نویسنده پیوند دارد.
مراحل گزارشنویسی
۱- مشخص ساختن سوژه یا موضوع گزارش با استفاده از رویدادهایی است که تازه اتفاق افتاده و همچنین با مردم مرتبط و نزد آنان مهم هستند. هرچند رویدادهایی که قبلا اتفاق افتاده و الان با زاویهای دیگر به آن پرداخته شود میتوان به عنوان سوژه مطرح شود. بحث سوژه آنقدر مهم است که در بعضی از روزنامه ها، دستهای از روزنامهنگاران توانمند فقط مشغول سوژه یابی هستند.
۲- روشن و مشخص ساختن اهداف گزارش نزد خود؛ گزارشنویس باید مواردی را که میخواهد برای خواننده برجسته سازد، از قبل مشخص نماید. به این شیوه، براساس اهداف گزارش است که روزنامه نگار، نقشه گزارش را طرح ریزی می کند.
۳- جمع آوری اطلاعات و سابقه موضوع از طریق مصاحبه، آرشیو مطبوعات و کتابخانه.
۴- آمادهسازی گزارش؛ که آن شامل بررسی میدانی موضوع است و اینکه چگونه میتواند به سوالات گزارش، پاسخ دهد و اطلاعات لازم را جمع آوری و افرادی که با موضوع، ارتباط نزدیک دارند مشخص کند.
۵- تحقیق در مورد صحت اطلاعات بهدست آمده، سرعت عمل در جمعآوری اطلاعات و نوشتن گزارش، تهیه عکسهای مربوط به مسأله، بهعنوان یک سند معتبر برای اقناع مخاطب، ازد یگر موارد آمادهسازی گزارش است. همچنین گزارش نویس باید بتواند مسأله را نزد خویش در حد نیاز، تجزیه و تحلیل نماید.
۶- نوشتن گزارش؛ که باید دراین مرحله روزنامهنگار به سه نکته زیر توجه کند:
الف- پیشبینی تعداد کلمات؛
ب- بررسی واژهها و اصطلاحات نامفهوم و مبهم؛
ج- درک کردن مخاطب و نوشتن در سطح فهم همه؛ عدم مخالفت گزارش با سیاست روزنامه.
اجزای گزارش
مقدمه، محتوا (متن) و پایانبندی به عنوان سه جزء گزارش محسوب میشوند که میتوانند در گزارش به چهار شیوه زیر مطرح شوند.
مقدمه می تواندخلاصهای از تمام جنبههای موضوع باشد و متن به هریک از جنبه ها بپردازد و در پایان، به نتیجهای که به آن دست یافته اشاره شود.
گزارش نویس در مقدمه به صورت کلی و وصفی به موضوع خواهد پرداخت سپس در محتوا، جزئیات مطرح و در پایانبندی، جمع بندی از موضوع ارائه خواهد شد.
در مقدمه، سوالهایی مهم در ارتباط با موضوع نوشته میشود و در متن از طریق اطلاعاتی که به دست آمده (مطالعه و مصاحبه) به این پرسشها پاسخ داده میشود و درپایان، خلاصهای کوتاه از نتیجه دستاوردها یا نظر گزارش نویس مطرح خواهد شد
نکات قابل تامل در گزارش نویسی
قبل از نوشتن
مهمترین چیزی که در این مرحله باید مورد نظر باشد، علت نوشتن است. چرا و در بارهی چه چیزی میخواهید بنویسید. برای پاسخ گفتن به این سؤال سه عنصر نویسنده، مخاطب و منابع را باید بررسی کرد. به عنوان عنصر اول – نویسنده- شما در جایگاهی قرار گرفتهاید که قصد دارید گزارشی از یافتهها یا تجربیات یا عملکرد خویش را بنویسید. ممکن است به شما دستور داده شده باشد که از فعالیتهای سازمانی خود گزارشی تهیه کنید. اینکه چرا شما انتخاب شدهاید در پاسخ به اینکه چرا می خواهید گزارش بنویسید، بسیار مهم است. حال به موضوع گزارشی که میخواهید بنویسید، فکر کنید. تفکر و تدبر در موضوع و درک صحیح از آنچه از شما خواستهاند یا خودتان علاقهمند به ارائه آن هستید، بسیار با اهمیت است. داشتن اصطلاحات و مفاهیم اساسی بین شما و مخاطب و رسیدن به یک درک مشترک از مفاهیم در این مرحله حتماً انجام شود. در قسمت بعد باید به هدف گزارش بپردازید. گزارشها باید واقعیتها را نشان دهند و در صورت امکان راهحلها را پیشنهاد کنند و با انتقال پیام خود به مخاطب ارتباط سازندهای را ایجاد کنند. این مهم بهدست نخواهد آمد مگر آنکه درک مناسبی از هدف گزارش بهدست آید.
مخاطب گزارش چه کسی یا کسانی هستند؟ درک مناسب و مؤثر گزارش از سوی مخاطب، حیاتی است. در هنگام نوشتن همواره باید مخاطب را در نظر داشت در غیر اینصورت ارتباط درست برقرار نخواهد شد. شناخت مخاطب، ساماندهی مناسب اطلاعات گوناگون را فراهم میکند زیرا ممکن است اطلاعات فراوانی ارائه شوند اما مخاطبان متفاوت در سطوح مختلفی به اطلاعات نیاز داشته باشند. شناخت مخاطب به انتخاب زبان گزارش هم کمک خواهد کرد، بدیهی است نوشتن برای افراد متخصص با عادی متفاوت خواهد بود.
منابع تهیه گزارش نیز با اهمیت هستند. نوع مواد و مطالب مورد نیاز، محل پیدا کردن آنها اندازه و میزان نیاز، نحوهی گردآوری آنها، مهارتهای مورد نیاز برای آزمایشهای لازم و در نهایت شیوهی طبقه بندی کردن، همه از عوامل مهمی هستند که در این قسمت باید مورد توجه قرار گیرند. برقراری نظم و قاعده در جمعآوری و ثبت اطلاعات مانع در هم ریختگی و اتلاف وقت در این مرحله است.
بنابراین به نظر میرسد داشتن یک طرح گزارش میتواند بسیار مهم باشد. در طرح گزارش میتوان نقشهی تهیه و تدوین و ارائهی گزارش را ترسیم نمود و به تعبیر دیگر همهی آنچه را که در هنگام تهیه و ثبت گزارش باید انجام شود، باید در نظر گرفت. چنانچه بتوانیم به دستهبندی مناسب در این زمینه دست پیدا کنیم نیمی از راه تهیهی گزارش را طی کردهایم.
هنگام نوشتن
سه نکتهی اساسی را در این مرحله باید در نظر گرفت، اول ساختار ، دوم زبان و سوم چگونگی ارائهی گزارش. هر گزارش بسته به نوع و هدف آن دارای ساختار معینی است.
در عنوان، موضوع گزارش ذکر میشود و بهدنبال آن نام نویسنده یا نویسندگان و در صورت نیاز نام سازمان یا نهاد مربوطه ذکر میشود و سپس فهرست مطالب (در صورت طولانی بودن گزارش) آورده میشود. چکیدهی گزارش، مختصری از همهی آنچه در گزارش آمده است، خواهد بود و توصیه میشود بین ۱۵۰ تا حداکثر ۳۰۰ کلمه باشد. در قسمت مقدمه، زمینه و اهمیت کلی موضوع، دامنه و وسعت آن و هدف از تهیه گزارش و کاربردهای احتمالی آن به صورت منظم نوشته میشود . روش گردآوری اطلاعات را نیز میتوان در همین مقدمه ذکر کرد. در قسمت نتایج که اصلیترین بخش گزارش است، یافتهها را به صورت منظم باید توضیح داد. عکسها و تصاویر و مدارک مستند را نیز در همین قسمت میتوان قرار داد. انتخاب مناسب عکسها و مدارک مستند، جلب توجه مخاطب را بهدنبال خواهد داشت، اما نباید این قسمت را بیش از اندازه طولانی نمود. تمرکز بر یافتههای اصلی میتواند از این امر جلوگیری نماید.
در قسمت پایان گزارش، باید توصیهها و پیشنهادهای ناشی از یافتههای گزارش را ارائه نمود. این مواد باید شامل راه حلهایی برای بهتر شدن وضعیت یا حل مشکل یا مسألهی گزارش ارائه کند . توصیهها باید با هدف در رابطه باشند و بسیار روشن و صریح بیان شوند. بهتر است هر توصیه را جداگانه نوشت تا هرکدام به تصمیم خاصی یا عمل مشخصی منجر شوند. سپاسگزاری از افرادیکه به نوعی نویسنده را در تهیهی گزارش یاری کردهاند، و سپس در صورت لزوم مأخذ آورده میشود. چنانچه مدارک خاصی مد نظر باشد در پایان گزارش الصاق خواهد شد.
در گزارش، برقراری ارتباط از راه کاربرد زبان صورت میپذیرد. یک نویسنده باید به بهترین شکل و با سادهترین و رایجترین زبان به برقراری ارتباط صحیح بپردازد. استفاده از قالب مناسب و ریختن کلمات و جملات در آن حاکی از نحوهی تفکر فرد و آرامش ذهنی اوست. بنابراین تمرکز بر روی هدفگذاری میتواند بسیار مفید باشد. استفاده از واژهای که در تعریف آنها با مخاطب، یکسان فکر میکنید، بسیار مهم است. گاه در استفاده از افعال زیادهروی صورت میگیرد که باید همچون استفادهی مکرر از افعال مجهول خودداری شوند. ضمن اینکه سعی شود تا سرحد امکان از لغات بیگانه استفاده نشود. از بهکار بردن غلطهای رایج هم پرهیز کنید. عبارتهای طولانی را به جملات یا کلمات کوتاه و مختصر تبدیل کنید و برای جلوگیری از طولانی شدن پاراگراف سعی کنید از جملات کوتاه استفاده نمایید. ظاهر گزارش اولین محل برخورد نگاه مخاطب با کار شماست، بنابراین در صورتی که به ظاهر گزارش خود اهمیت دهید، حتماً در جلب توجه مخاطب گام برداشتهاید . حجم نوشته، فاصلهی بین خطوط، نوع تایپ فضای صفحه را به دقت طراحی کنید. اگر عنوانهای فرعی دارید در شمارهگذاری و نحوهی تنظیم آنها دقت کنید تا مخاطب بتواند به بخشهای مختلف به راحتی دسترسی داشته باشد.
پس از نوشتن
خواندن چند بارهی متن نوشته شده را همگان توصیه کردهاند. نظر خواهی از دوستان با قرار دادن متن در اختیار آنان و درخواست نقد و بررسی نوشته بسیار مؤثر است. سپس موارد ذکر شده را اصلاح و بازنگری کنید.
نکته آخر، مستند ساختن گزارش است. برای مستند ساختن یک گزارش باید مدارک مورد استفاده در تهیهی گزارش را بدان پیوست نمایید. این پیوستها میتواند از فهرست کتب مورد استفاده تا عکسها، تصاویر، شرح دستگاههای مورد استفاده و نوارهای ضبط صوت یا تصویر ویدئویی، فیلم و … باشد.
در پایان باید گفت گزارشنویسی یک مسئولیت است و کوچکترین بیاعتنایی در قبال این مسئولیت موجب تصمیمگیری غلط میشود. نکتهی بسیار مهم در این مورد این است که تنها از راه ممارست و تمرین میتوان گزارش جامع و مانع و نوشتهی منطقی و رسا فراهم آورد. بنابراین بدون تمرین کافی حتی اگر تحصیلات کافی هم داشته باشیم، قادر نخواهیم بود مقصود خود را به سرعت و صحت از راه نوشته به دیگران برسانیم.
تیتر (عنوان) گزارش
در خبرنویسی مشخصههای تیتر خبری توضیح داده شده است. تیتر خبر باید گویای متن آن باشد، خواننده را به خواندن متن راغب سازد و در عین حال دارای ضربه، جاذبه و زیبایی در شکل و آهنگ هم باشد
همچنین گفته شد که تیتر خبر باید کوتاه و بدون تکرار در کلمهها آورده شود و از کاربرد واژههای غیرمانوس در آن، خودداری شود
تیتر گزارش کمابیش همین ویژگیها را باید داشته باشد، اما از آن جا که از نظر ماهیت پیام، خبر با گزارش تفاوتهایی دارد، ناچار تیتر گزارش نیز باید با ملاحظههایی نوشته شود. از جمله کوتاهی و فشردگی خاصیت اجتنابناپذیر تیتر است، اما در مورد گزارش نسبت به خبر این فشردگی را باید با عامل جذابیت که آن نیز در تیتر گزارش غیرقابل اجتناب است، درهم آمیخت. در نتیجه معمولا تیتر گزارش امکان طولانیشدن مییابد، اما این مفصلشدن کلمهها به هر حال نباید ایجاز در تیترنویسی را مخدوش سازد زیبایی: تیتر گزارش باید دارای جاذبه و زیبایی باشد. حتی بسیاری از روزنامهنگاران در نگارش تیتر به موزون بودن، قافیهداشتن و حرکتداشتن تیتر توجه کردهاند. نکته مهم این که به هر صورت تیتر باید با حال و هوا، موضوع، سبک نگارش و نوع گزارش متناسب باشد، بنابر این صرف توجه به زیبایی کافی نیست رسایی: تیتر گزارش باید موضوع آن را برساند. ناممکن است که در کلمههای محدود تیتر، بتوان تصویری از تمامیت گزارش به دست داد، اما غیرممکن نیست که پیام و محتوای غالب گزارش را در تیتر ارایه کردتیتر به هر حال باید نمایانگر موضوع گزارش باشد تیتر باید خواننده را درگیر گزارش کند. به همین سبب باید واژهها و ترکیبهای اثرگذار را برگزید. آوردن واژهها و عبارتها بدیع و نو و خوش ساخت، میتواند این شرط از شرایط تیتر را تامین کند. به یاد داشتهباشیم که تیتر باید از این چهار شرط ـ بسته به مورد و موضوع ـ تاثیر بگیرد،اما شرط مهم این است که نگذاریم اصل موضوع و پیام گزارش قربانی این شرایط شود، یعنی اغراق در کوتاهی، زیبایی، رسایی و تاثیر ما را در موقعیتی قرار ندهد که در تیتر، شکلی غیرواقعی و به دور از اصل گزارش ارایه شود، یعنی در تیتر، پیام و جملهای را (هر چند زیبا و رسا و موثر) بیاوریم که نشان و نمودی از اصل گزارش نداشته باشد
در عین حال دستورهای دیگر مربوط به تیتر در خبر، در مورد گزارش هم صدق میکند. از جمله تیتر بیمحتوا، پرسشی و منفینبودن و… ، اما گاهی این اصول را میتوان نادیدهگرفت. نکته مهمی که تکرار آن لازم است این که تیتر یا عنوان چون چشمانداز و دعوتکننده برای گزارش به حساب میآید و کاربرد نامطلوب آن میتواند بهترین گزارشها را از چشم بیندازد در زیر چند مورد از تیترهای گزارش را برای نمونه میآوریم و برای هر یک توضیحی میدهیم
انسان ریختهای کشته مرده مد مرده
گزارش از جوانانی که پوششهای ناجور دارند- کیهان سال ۷۳ – ابراهیم افشار
هیچ یک از شرایط تیتر را ندارد،حتی آن را نمیشود بدون تامل و دستانداز خواند. ترکیبهای انسان ریخت و مد مرده دور از ذهن و نارسا است
تولید سیمان در ایران،اوضاع داغ تر میشود
گزارش از وضعیت سیمان کشور- گزارش ویژه – ماهنامه پیام امروز- فروردین ۷۵
این تیتر از نظر فشردگی خوب است، اما زیبا نیست. همچنین به کاربرد واژه داغتر برای صنعت سیمان توجه کنید. اگر به جای سیمان بحث بر سر نفت یا شوفاژ یا حتی برق بود، این تیتر در جای خود نشسته بود
بندهای وابستگی به خارج میشکند
گزارشی در مورد سومین نمایشگاه صنعت برق ایران ـ روزنامه همشهری ـ ص ۸ ـ ۹ تیرماه ۱۳۷۵
مثل تیتر پیش، این تیتر دچار لغزش در معناست. بند معمولا گسستنی یا بازشدنیاست، نه شکستنی
آواره در میان آروارههای فقر از نخستین روز
گزارشی از محله عودلاجان تهران و کار کودکان- روزنامه کار و کارگر- ص ۳ چهارشنبه ۲۰ تیرماه ۷۵
این تیتر امتیازهای کوتاهی، فشردگی، زیبایی_بخصوص به آرواره و آواره توجه کنید_ را دارد. از نظر معنا آوارگی در میان آروارههای فقر، اندکی سست است
سر پل تجریش دود ایستاده
گزارش از پایانه ترمینال پل تجریش- روزنامه اخبار- صفحه ۴ – دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۷۵
این تیتر با توجه به سرودی عامیانه (به جای سرپل خواجو)، تهیه شده است، اما کمتر کسی میان صورت عامیانه (وایساده) با صورت کتابی ایستاده ارتباط برقرار میسازد
صبح دیروز: کنگره خلیج فارس در فرهنگ و ادبپارسی در کیش برگزار شد
گزارش از برگزاری کنگرهای در جزیره کیش – روزنامه رسالت – صفحه۳ – سه شنبه اول خرداد ۱۳۷۵
صرف نظر از طولانیبودن تیتر (۱۴ کلمه با احتساب رو تیتر) این جمله را میشد با گذاشتن گیومه خواناتر کرد: کنگره (خلیج فارس در فرهنگ و ادبپارسی) در کیش برگزار شد. این تیتر را میشد به شکلهای مختلف به منظور گریز از طولانیشدن، تکرار کلمهها و خوشآهنگی تدوین کرد
دزفول؛ هواپیما بمب میریخت و دخترک گلهای باغچهشان را آب میداد
گزارش از بمباران دشمن علیه شهرنشینان بدون دفاع – روزنامه کیهان- ۶ اسفندماه ۱۳۶۵
این تیتر از نظر تقابل سبعیت و معصومیت، خشونت و لطافت و فنآوری و طبیعت، نمونهای بسیار خوب است،اما کاربرد قابل انتقاد نقطه ویرگول، استفاده از ضمیر متصل (شان) که به روانی تیتر لطمه میزند و کلمههای اضافی، از زیبایی و رسایی تیتر کاسته است
میشد تیتر را این طور نوشت
دزفول ـ هواپیما بمب میریخت و دخترک گلها را آب میداد… یا
دزفول ـ هواپیما بمب میریخت و دخترک باغچهها را آب میداد
پزشکی مان هم دست کمی از معماری مان ندارد
گزارشی از وضعیت دارو و پزشکی _ دکتر علی سجادیه_ ماهنامه گزارش _ شماره۴ _ خرداد۷۵
قصه خاکستری دلالان و محتکران
گزارشی از بازار مصرف و احتکار _ کار مریم خورسند_ روزنامه ایران ـ صفحه ۵ ـ هفدهم مرداد ۷۵
تهران شهر بیفاضلاب
گزارشی در مورد سابقه فعالیت برای احداث امکاناتی در جمعآوری فاضلاب تهران – نشریه همگامان – شماره ۴۸ صفحه ۲۲
تسامح در تیتر ـ مگر میشود شهری فاضلاب نداشتهباشد؟ امکان جمعآوری یا هدایت فاضلاب مطرح است، اگر نه فاضلاب وجود دارد. در ضمن پس از واژه تهران حتما نشانهای که مکث یا فاصله را برساند، لازم است
از ارایه این نمونهها ونمونههای متعددی که هر روز میبینیم، قصد خردهگیری در میان نیست. آن چه اهمیت دارد، تاملی است که باید در نگارش تیتر صورت گیرد. البته باید این نکته را در نظر گرفت که برای تدارک یک تیتر بیعیب، جاذب، گیرا و عالی گزارشگر یا سردبیر وقت چندان زیادی ندارد
الزام وقت بخصوص در مورد روزنامه نویسنده تیتر را زیر فشار میگذارد، اما تمرین و عادت به اندیشه پیش از نگارش تیتر در این زمینه کمک بزرگی است. امروز نشریهها و روزنامههای موفق کس یا کسانی را در تحریریه فقط برای نگارش تیتر به خدمت میگیرندتیترزن کسی است که همه نکتههای گفته شده را در کوتاه ترین زمان ممکن در ذهن مرور میکند و بهترین انتخاب ممکن را ارایه میدهد.
لید در گزارش
این گفته واقعیت دارد که سرنوشت مطلوبیت گزارش را آغاز خوب آن رقم میزند. لید یا درآمد وقتی در گزارش به جای مقدمه کاربرد دارد که موضوع گزارش تنها دارای یک محور یا یک محور مهمتر باشد. همچنین لید مرکب وقتی کاربرد دارد که گزارشگر چند محور مختلف در گزارش آورده باشد، برای هر محور یک لید در نظر بگیرد و آن گاه برای مجموعه لیدها، یک لید مشترک لازم شود. برای هرچه مستند و ملموس کردن این بحث در زیر چند نمونه از لیدهای گزارشی را همراه با توضیحهای لازم میآوریم هلیکوپترها که نشست، شتربانها تازه از راه رسیده بودند و داشتند جوالهای نیمهپر و نیمهخالی آرد را زمین میگذاشتند دو ماه پیش رفته بودند، حصیر برده بودند و آرد گرفتهبودند. فقط تا میناب و با این حال رفت و برگشتشان دو ماه طول کشیده بود و نیمی از آردها را هم در این یک ماهی که با شتر توی دشت و بیابان میکوبیدند، خورده بودند، امابقیه آردها مدت زیادی دوام میآورد. چرا که نان، غذای گاه به گاه آنهاست و بیشتر اوقات روزها را فقط با چند دانه خرما که از نخلهای آباء و اجدادشان کندهاند، به شب میرسانند.
گزارش با عنوان، حصیر میدهند و آرد میگیرند، جذام میگیرند و به کوه میزنند- روزنامه کیهان ۱۳۶۰ ـ گزارش از کپرنشینانی که به صورت بدوی در بشاگرد زندگی میکنند.
لید گزارش از محل است
لید احساسی است: درنخستین جمله در مقابل هم گذاشتن هلیکوپتر و شتر پیام را میرساند
پایم را که تو گذاشتم بوی تند سدر و کافور پیچید تو دماغم چند حوضچه بود. اولی خالی بود. در دومی یکی و در سومی هم یکی دیگر را داشتند میشستند. سر وگردن آب خضر. قربت الیالله. شانه راست آب خضر قربت الیالله…
صفر به استقبالم آمد. نگاهش که شکست تو صورتم، داشتم قالب تهیمیکردم
عکاس گفت با هم بروید کنار حوضچه تا عکس بگیرم. بیاراده رفتم. صفر درکنارم بود. داشتم تمام میکردم.انگار میرفتم که در حوضچه بیفتم و همانجا درازم کنند: انالله و اناالیه راجعون
(گزارش با عنوان گفت و گو با یک مردهشور بهشتزهرا ـ کار فریدون صدیقی – کیهان سال ۶۵)
لید گزارش از محل _ در عین حال از شخص _ است. ورودی عالی به موضوع که از نخستین جملهها سردی، تلخی و وحشتزایی محل مورد بحث را بر رخ میکشد.
انگار آسمان را آتشزدهاند. گویی خورشید میخواهد همه توان خود را یک جا و یک نفس نشان دهد. میتابد و میتابد. گرم میکند و میسوزاند. خورشید، شهر را بیرحمانه برشته میکند. شهر بیآسمان آبی، زیر نور خورشید تف کردهاست. انگار زمین تب دارد. آهن میگدازد. دست به آهن میزنی، از شدت گرما گداخته بهنظرمیآید زیراین آفتاب، آسفالت نرم میشود چه رسد به طاقت محدود انسانی همه چیز داغداغ است
گزارش با تیتر داغ گرما چهره شهر را میسوزاند. گزارشگر: مهرداد خلیلی _ روزنامه اخبار ۲۵ تیرماه ۱۳۷۴
تیتر وصفی برای گزارش توصیفی است. لید، حال گرمای آخر تیرماه تهران را رسانده است
حسن لید جملههای کوتاه و متنوع آن است،اما برای رساندن بحران گرمای نیمه تابستان، به بسیار گفتن و آوردن ردیفهای طولانی متوسل شدهاست. سه بار کاربرد واژه خورشید، دو بار گرما، دو بار داغ، دو بار آسمان و دو بار آهن و… ضمن آنکه نور خورشید باعث گرما نمیشود و باید تابش به کارمیرفت. با این همه واژهها برای رساندن موضوع وصف، رسا به نظر میآید
مطلب زیر را با دقت بخوانید:
چگونه یک گزارش خوب بنویسیم/گزارشگری خاطراتنویسی نیست
خبرنگاران بسیاری هستند که علی رغم چندین سال تجربه کار، زمانی که راجعبه گزارش درست و حسابی با آنها صحبت میکنیم، احساس میکنم که غافلگیر شدهاند.نکنه هایی که در این متن به بررسی برخی از آنها می پردازیم.
شمار تعداد گزارشهایی که در مطبوعات و رسانههای آنلاین با روایت اول شخص منتشر میشوند، رو به افزایش است. در این نوع گزارشها، گزارشگران با اعتمادبهنفس بالایی درباره اینکه از افراد مختلف چه میپرسند و اشخاص به آنها چه جوابهایی میدهند و حتی چطور یک سوژه به ذهنشان خطور کرده، مینویسند.
به نظر میرسد این گزارشگران به شخصیکردن گزارشها علاقه دارند و معمولا پس از انتشار یک گزارش، آن را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارند و بازخوردهای خود را از آشنایان میگیرند و حتی بازخوردهای آنها نیز شخصی میشود.
علیاکبر قاضیزاده، روزنامهنگار و مدرس روزنامهنگاری، که چند کتاب درباره گزارشگری تالیف و ترجمه کرده -مانند کتاب «تجربههای ماندگار در گزارشنویسی» که بارها به آن ارجاع میدهد- و مشخصا روی گزارشنویسی مطالعه و کار تجربی کرده، درباره روایتهای اول شخص و پررنگبودن شخص گزارشگر در گزارشهای این روزها، قاضیزاده در آخرین جشنواره مطبوعات رییس کارگروه داوری گزارشها بود.
اینروزها در بسیاری از تولیدات رسانهای و بهخصوص در گزارشهایی که در مطبوعات و دیگر رسانههای ایران تولید میشود، حضور پررنگ گزارشگر را میبینیم. به نظر شما در گزارشنویسی، لازم است که گزارشگر این همه از خودش صحبت کند؟
در گزارشگری، برای بیان یا انتقال یک موضوع به مخاطب، شیوههای مختلف داریم. یکی از این شیوهها که شیوه رایج و مخاطبپسندی است، شیوه داستانواره است که به آن روایی هم میگویند. این شیوه روایی، به قول دستورنویسها در سه صیغه اول شخص، دوم شخص و سوم شخص بیان میشود. خصلت گزارشهای روایی این است که باید راوی داشته باشند. چیزی که در همه دنیا در این مورد اتفاق میافتد، این است که قهرمان موضوعی را کشف میکند، دربارهاش مصاحبه میکند، آن را میبیند و از آن اطلاعات جمعآوری میکند.
در یکی از روشهایی که بر اساس صیغههای روایت به وجود میآید، به جای اینکه من روایت کنم، خواننده را وسط میگذارم؛ یعنی شیوه روایت دوم شخص که برای مخاطب بسیار گیراست. علت آن هم این است که مخاطب خودش را داخل حادثه و ماجرا و وسط دعوا میبیند. بنابراین خود به خود، نسبت به موضوع کشش پیدا میکند. اما مشکل دوم شخص این است که گزارشگر باید خیلی دستش پر باشد تا یک متن نیم صفحهای روزنامه یا بیشتر یا کمتر را، درون این صیغه پیش ببرد. نویسنده باید اطلاعات خیلی قوی و بهخصوص مشاهده قویای داشته باشد. یعنی درک مستقیم از سوژه داشته باشد
اما شیوه استفاده از صیغه سوم شخص را بیانی هم میگویند و گزارشگر در سوم شخص، خودش را قایم میکند؛ یعنی شما کمتر اثری از گزارشگر میبینید. «مرد وارد میشود، به صورت زن سیلی میزند و بشقاب را پرت میکند» و غیره. شما اینجا خبرنگاری نمیبینید؛ «من» نیستم، «تو» هم نیستی؛ «او» هست.
حسن این شیوه، این است که گزارشگر تمام دریافتهای خودش را بدون اظهار حضور خودش بیان میکند؛ بدون اینکه بگوید من رفتم و آن کار را کردم.
نمونه عالی این نوع گزارش، گزارش اعدام ماتاهاری است نوشته ولز. در این گزارش، گزارشگر لحظه به لحظه
حادثه را بدون کمترین اثری از خودش، گزارش کرده و هرچه را در حادثه اتفاق افتاده است، بیان میکند.
کشیش میآید، دعا میکند، دختر جلو تپه خاکی قرار میگیرد، سربازها تفنگهایشان را میزان میکنند و ادامه داستان. گزارش از لحظهای شروع میشود که پلیس میآید و یک کشیش و دو راهبه به سلول خانم میروند و او را به پادگان میآورند. مطلب مهم این است که در این گزارش، هیچ ضمیر یا واژه «من» وجود ندارد و حضور گزارشگر در حد صفر است. اما خواننده به خوبی میتواند داستان را دنبال کند، ماجرا کشش خوبی دارد و جالب است که بعد از خواندن این گزارش که هیچ گزارشگری در آن حاضر نیست، خواننده بیاختیار احساس میکند که به این خانم احساس ترحم دارد و حس میکند که حق با آن دختر بود اما کشته شد.
حالا میرسیم به صیغه اول شخص که منشأ اختلاف نظرهاست.
بله، اختلاف بر سر آن اول شخص است. اشتباهی که اغلب ما گزارشگران میکنیم، این است که فکر میکنیم خواننده خیلی مشتاق دانستن چیزهای درونی شخص ما(گزارشگر) است.
علتش هم این است که قلم در اختیار من است و خودم هم آن را اداره میکنم. مشکلی که بعضی از روزنامهنگاران و گزارشگران دارند، این است که تصور میکنند خواننده به آنها بدهکار است و خواننده خیلی دوست دارد بداند که آنها پیتزای مخلوط دوست دارند یا پیتزای گوجه فرنگی. یا مثلا آبی را میپسندند یا قرمز
. برای خواننده این چیزها تفاوتی نمیکند؛ سوژه مهم است. البته نکتهای در این میان وجود دارد؛ گزارشی از جک لندن در مورد زلزله ویرانگر سانفرانسیسکو منتشر شده که در آنجا، جک لندن اتفاقا خودش را بسیار بروز میدهد و حتی سانفرانسیسکوی تازه به دورانرسیدهها در اوایل قرن بیستم را هدف قرار داده است. خوانندهای که جک لندن را بشناسد که یکی از فعالان چپ بود، از این نزدیکشدنهای او لذت میبرد؛ برای اینکه جک لندن در آن زمان دو کتاب معروف به نام «آوای وحش» و «سپید دندان» را بیرون داده بود و برای اولین بار، روانشناسی حیوانات را مطرح کرده بود که موضوع خیلی مهمی محسوب میشد.
جک لندن خودش با جویندگان طلا رفته بود و چیزی هم عایدش نشده بود ولی آنجا فرصتی ایجاد شد که در صحرای زیر قطب شمال، روی زندگی وحوش مخصوصا به رابطه بین گرگها و سگها خیلی خوب دقت کند.
وقتی که جک لندن از احساسات خودش نسبت به نوکیسهها حرف میزند، خواننده آمریکایی – کانادایی خیلی خوب این رابطه را درک میکند و ممکن است قاه قاه هم بخندد ولی جک لندن خیلی متفاوت است و در آنجا خواننده آمریکایی یا کانادایی مایل است که بداند جک لندن به پلیسی که سوار بر اسب قرار است از اموال بانکداران حفاظت کند اما خودش بدبخت و درمانده شده، چطور نگاه میکند. خواننده خاصِ جک لندن این را با لذت می خواند. اما اگر این را ما بنویسیم، به ما میخندند چون این داوریها به ما ارتباطی ندارند
گزارش دیگری از جورج اورول وجود دارد که دو اثر معروف در ایران دارد. کتابی نوشته است به نام «کاتالونیا» که به جنگهای داخلی اسپانیا وارد شده و تیر میخورد و تجربه مردن را در این کتاب شرح میدهد که یک گزارش بلند است. شما در بخشی از این کتاب که شرح تیرخوردن اورول است، شاید خطی را نتوانید پیدا کنید که یکی دو تا «من» یا ضمیر اول شخص در آن نباشد. اما در اینجا، اورول کیست؟ او در دهه ۱۹۳۰، دو کتاب بسیار مهم را به اروپا داده و نقد کتاب مینوشت و سرنوشت کتابها را معین میکرد. بنابراین وقتی که مینویسد ((سرم گیج می رود کاغذ بیقیمت مچالهشدهای به یک گوشه افتادم)) خواننده به گزارش جلب میشود چون اورول آن را نوشته است.
ما نباید این اشتباه را بکنیم که مردم عاشق شخص من گزارشگر هستند که چه دوست دارم، عرق ریختم، خسته شدم و غیره. اینها به خواننده چه ارتباطی دارد؟ آنجا وقتی گزارشگر از تجربه مردن میگوید، جورج اورول است و برای خواننده اروپایی مهم است که چه اتفاقی بر سر آن نویسنده میآید.
اما وقتی گزارشهای همکاران خوبم را میخوانم، خیلی وقتها متاسف میشوم چون میبینم نویسنده سرنخ گزارش را بابت همین روایتهای بیهوده از دست داده است؛ چیزی ندارد که به خواننده بدهد و به جبران آنها، به پرداختن احساسات خودش، خواستهها، مشی سیاسی و غیره میپردازد. این موارد هیچ ربطی به خواننده ندارد. در هر دو گزارش جک لندن و جورج اورول، درست است که گزارشگر از «من» استفاده میکند اما این «من» نماینده قشر عظیمی از مردم یا حتی همه مردم است. انعکاس آن چیزهایی است که همه فکر میکنند یا بخش عمدهای از چیزهایی است که همه میخوانند.
بنابراین، خواننده با آنها کنار میآید اما در مورد من، اصلا نظر گزارشگر عزیز مطبوعات ما، زندگی، سلیقه و علاقهاش چه چیز مشترکی با مخاطبش ممکن است داشته باشد؟ من گزارشی در مورد عراق بعد از صدام میخواندم؛ اینطور که از گزارش برمیآمد، گروهی از روزنامهنگاران ایران بعد از سرنگونی صدام حسین، به بغداد دعوت میشوند. گزارشگر مینویسد که صبح اول وقت پذیرش به من زنگ میزند و میگوید آماده باش که اتوبوس حاضر است. از این جمله به بعد، تا حدود ۶۰۰ کلمه پایینتر، یعنی به اندازه یک ستون کامل روزنامه، به این مربوط میشد که من از ساعت زنگدار متنفرم چون بچه که بودم ساعت زنگ میزد و ما را برای نماز بیدار میکرد، دبیرستانی که بودم برای درس، سربازی که بودم برای فلان و غیره. گزارشگر معروفی هم نبود، مثل خود بنده بود. مهم این است که به منِ خواننده، چه ارتباطی دارد که شمای گزارشگر مثلا از تلفن همراه یا ساعت خوشتان میآید یا نه؟
اما بعضی اوقات، گزارشگران میگویند که ما اگر فقط نقش ضبط صوت را ایفا کنیم، احساس بیهودگی میکنیم. میگویند ما ضبط صوت نیستیم که چیزهایی را آدمها بگویند و ما خودمان آنها را تکرار کنیم یا یکسری چیزها را ببینیم و آنها را گزارش کنیم؛ ما که دوربین عکاسی نیستیم. میگویند که مایلیم روی آنچه که میخواهیم روایت کنیم، تاثیرگذار باشیم.
اصلا بحث این نیست. اصلا نقش گزارش اثرگذاری است. تفاوت میان خبر و گزارش در همین یک نکته است؛ خبر متن خنثی است؛ اما چیزی که قرار است بر ذهن خواننده بکوبد و تاثیر بگذارد، گزارش است. وظیفه و کارکرد گزارش همین است. اینکه خبرنگار میرود و راجع به بلاتکلیفی آدمهای گیرکرده در آتش توضیح میدهد، برای این است که به آن تاثیرگذاری برسد. حرف کارشناسان روزنامه این است که اگر روزنامه تا الان در برابر اینترنت و تلویزیون و رادیو زانو نزده و تا حالا ۱۴سال بعد از شروع قرن بیستویکم باقی مانده، فقط بهدلیل گزارش است نه خبر. خبر را شما روی تلفن همراه خود میخوانید یا اگر حوصله نداشته باشید، ساعت به ساعت تلویزیون را میبینید و مطلع میشوید.
چیزی که باعث میشود رسانههای مکتوب همچنان بمانند و هنوز هم مردم آنها را بخرند، بهخاطر گزارش و مقاله است. اینکه گزارشگران میگویند درست است و من هم تایید میکنم؛ گزارشگر دوربین یا ضبط صوت نیست چون ضبط مثل همین مصاحبه، صداهای دیگران، صدای اضافه کولر و غیره را ضبط میکند و انتخاب نمیکند؛ آن کسی که اینها را انتخاب میکند، گزارشگر است که اضافات را کنار میریزد و به آن مواردی توجه میکند که از روی تجربه میداند خواننده به آنها کشش دارد. اینکه من باید روی خواننده اثر بگذارم و با او دیالوگ داشته باشم، نهتنها حق گزارشگر بلکه وظیفه گزارشگر است. منتها مهم است که بدانیم با چه چیز میخواهیم اثرگذار شویم؟ آیا حدیث نفس شخص بنده بهعنوان گزارشگر، واقعا خواننده را جذب میکند؟
در گزارشگری خیلی مهم است که بدانید خواننده به چه چیزی بیشتر علاقهمند است؟ این به تجربه نیاز دارد که متوجه شوید خواننده چه بخشهایی از یک دیالوگ را دوست دارد تا آن را بیشتر بپرورانید و چه بخشهایی برای خواننده بیاثرتر است و او را کسل و زده میکند، نمیخواند و میرود به صفحه بعد. این موارد را باید کم کنیم. گزارشگران ما باید یاد بگیرند که گزارشگری، دفترچه خاطراتنویسی نیست، حدیث نفسنویسی نیست. رسانه، گزارش و روزنامهنگار برای مخاطب کار میکند. من بیش از اینکه ببینم خودم به چه چیزی علاقه و گرایش دارم، باید ببینم مخاطب من چه چیزی را میخواهد؟ معروف است که میگویند روزنامهنگار کسی است که عاشق حلیم بادنجان است اما دایم دارد قرمهسبزی و قیمه درست میکند.
البته مخاطبشناسی هم به نظر میرسد که در رسانهها به درستی انجام نمیشود؛ بازخورد مطالب روزنامهنگارها اغلب از سوی دیگر همکاران و نهایتا خانواده و دوستان و اطرافیان روزنامهنگار کسب میشود و گاهی تعریف و تمجید همین همکاران و دوستان ممکن است گزارشگر را به اشتباه و انحراف بکشاند.
یک روزنامهنگار باید زبان دوم بداند متاسفانه به ندرت پیش می آید که روزنامه نگاران ما زبان دوم بدانند، از درون خودش خارج شود و رسانههای سرزمینهای دیگر را هم ببیند؛ نه اینکه لزوما به خارج سفر کند بلکه باید مطبوعاتشان، تلویزیونشان، رادیوشان و غیره را ببیند. غیر از اینکه نمیتوان کار کرد؛
چطور روزنامهنگار مدام وارد خودش شود و بیرون بیاید؟
در کتاب «روزنامهنگاری جهانی» نویسنده حرف بسیار خوبی زده است؛ میگوید ما نه روزنامهنگار راست داریم، نه روزنامهنگار چپ. ما نه روزنامهنگار آفریقایی داریم، نه آمریکایی؛ ما فقط روزنامهنگاری خوب و روزنامهنگاری بد داریم.
معیار این دو در همه دنیا یکی است
من بارها دیدهام که در بعضی از روزنامهها و مجلات، مطالبی چاپ میشود که مثل توپ میترکد! بدی کار ما این است که این موارد استمرار ندارند؛ یکبار شاید در ماه اتفاق بیفتند. اما شغل روزنامهنگار همین است؛ باید دنبال شگفتیها باشد و بتواند مخاطبش را در دیدن و کشف آنها شریک کند. برای گزارش هم همین اتفاق افتاده است توصیه میکنم که یک روز صفحههای خبری روزنامه خودتان را ورق بزنید؛ بیش از ۹۰درصد خبرها نقل قول است؛
فلانی گفت، رییسجمهور گفت، نماینده مجلس گفت و غیره کسی دنبال حادثه و پدیده نیست
ما دنبال حرف آدم ها هستیم.
حتی بهدنبال توصیف معمولی هم نیستیم.
توصیف، دید میخواهد؛ یعنی باید شما دید قوی داشته باشید، بروید و ببینید. شما تا نبینید که نمیتوانید وصف کنید.
البته همین دیدهها هم با روایت اول شخص از بین میروند.
علاوه بر این، کلیشهها هم کار را خرابتر میکنند. گزارشگر ما حدودا ۲۵ تا ۳۰ سال سن دارد و در ذهنش تصویری از مثلا کودک خیابانی است. نمیگویم که کودک خیابانی را ندیده است؛ بله، سر چهارراه درون ماشین دیده. در ذهنش یک تصویر از زنی که در مترو دستفروشی میکند دارد اما هرگز به این افراد نزدیک نشده و زندگی آنها را ندیده و با آنها یک ساعت حرف نزده است. اینها برای گزارشگری مهم است. باید ببیند که این افراد شبها کجا میخوابند. وصفی که گزارشگران جوان ما مثلا از همین کودکان خیابانی دارند، همه شبیه به هم است «دستش را میگیرم و میگویم چند سالت است؟»
بیشتر خودشان را توصیف میکنند.
کلا تصورات خودشان را به خواننده میخورانند. گزارشگر نوشته: «به او میگویم دلت نمیخواهد به مدرسه بروی؟ چشمانش پر از اشک میشود و میگوید این آرزوی همیشگی من بوده است، نفس من در مدرسه قوت میگیرد.» آخر، کدام بچه خیابانی با چنین منطقی میتواند با شما حرف بزند؟ این حرفها را از کجا میآورد؟ گزارشگر برای فالگیرِ فال نخود نوشته: «دستم را میگیرد و میگوید بیا بنشین تا سفره دلم را برایت باز کنم تا بدانی زندگی من فالگیرهایی که من دیدهام، اصلا در این باغها نیستند.
منظورم این است که ما اسیر این قبیل کلیشهسازیها بودهایم و همچنان گرفتار آنیم. گزارشگران ما عادت نکردهاند که به سوژهها نزدیک شوند و آنها را وصف کنند. بنابراین در دنیای تخیل و ذهنیت میافتیم. ذهنیت هم ظاهر زیبایی دارد اما بدی بزرگ آن این است که خواننده و مخاطب با او ارتباط برقرار نمیکند.
وقتی به گزارش های موفق رجوع کنید؛ آنهایی که گزارشگر وسط دعوا بوده و با سوژه مستقیما درگیر شده است، برنده شدهاند. آنهایی که به سمت ذهن و خیال و داستان و تخیلات کشیده شده و منطق خودشان را با نقل قول به خورد مخاطب دادهاند، از همین نقطه ضربه خوردهاند.
اتفاق دیگری که افتاده، این است که گاهی اوقات، گزارش خبری هم به وادی روایت اول شخص و حدیث نفس گزارشگر کشیده شده است. خطر این کار برای گزارشهای خبری بیشتر نیست؟
بله، متاسفانه عادت شده است. وقتی شما عادت کردید همه کائنات را از دید خودتان ببینید، دیگر فرقی نمیکند؛ گزارشگری، یادداشتنویسی و مقالهنویسی شما هم همین گونه میشود. گزارشگر ما عادت کرده ابتدا، ایدهای را در ذهنش فرو کند. مثلا بگوید فروشندههای مترو متقلبند و همه وضعشان خوب است.
حالا سوال این است که در این مملکت اگر کسی به اندازه بخور و نمیر درآمد ماهانه داشته باشد، آیا حاضر میشود که بیاید صبح تا شب با من و شما در مترو سر و کله بزند؟ آن وقت، این ذهنیت را پای صفحه کلید میآورد و برایش استدلال هم میتراشد؛ روانشناس هم همین حرفی را میزند که در ذهن آن نویسنده است؛ یعنی برای آنکه آن استدلال را به کرسی بنشاند، از خودش آن استدلال را اختراع میکند.
در حالی که گزارشگر باید عقیده خود را پنهان کند تا بتواند به حقیقت برسد.
شاید یکی از مشکلات این باشد که گزارشگران ما، اصطلاحا «کف خیابان» نیستند و از آن جدا شدهاند. یکی از استادان روزنامهنگاری میگفت که پیش از انقلاب در تحریریه روزنامه کیهان بودم و ۱۰ دقیقه معطل مانده بودم و روزنامه میخواندم، سردبیر آمد و گفت تو چرا در تحریریه هستی؟ برو بیرون، حتی برو پارک، برو سینما؛ آنجا چیزی گیرت میآید؛ در تحریریه که چیزی به شما نمیدهند. اما الان این اتفاق خیلی کمتر میافتد.
روزنامهنگاری ما پر از غوامض است؛ من گزارش را مینویسم، چه کسی باید گزارشم را بخواند و تایید کند؟ مشکل این است که دبیر من هم گزارشنویسی را نمیداند و حتی در برخی مواقع، سردبیر من هم گزارشنویسی را نمیداند. یکی از روزنامهنگاران باسابقه میگفت که آرزو به دل من ماند که گزارشم را به کسی بدهم و او ایرادهای مرا بگیرد. فاجعه از اینجا شروع میشود.
معمولا چند سال که بگذرد، خود روزنامهنگار هم از اینکه راجع به کارش اظهارنظر کنند یا حتی کارش رد شود، دافعه میگیرد. به نظر شما هم، همینطور است؟
البته این به شخصیت دبیر برمیگردد. وقتی شما در برابر دبیری که مسلط است و میدانید که از شما چه میخواهد و دنبال چه نوع گزارشی است و خودش از آن سوژه تجربه عینی دارد و نه ذهنی، نمیتوانید حرفش را رد کنید و او را مجبور کنید گزارشتان را همانطوری چاپ کند. به دبیری میتوان امرونهی کرد که یک پله از خود گزارشگر پایینتر باشد. در زمانی که من در کیهان خبرنگار بودم، میمردم و زنده میشدم و عرق سرد به تنم مینشست تا دبیرم کارم را تایید میکرد. برای اینکه کسی که کار من را میدید، من را از ارتفاع ۳۰۰متری میدید و واقعا هم – بدون اغراق عرض میکنم – کسانی که ما با آنها کار میکردیم، سختگیر بودند؛ حق هم داشتند. به همین دلیل بود که مردم کیهان دهههای ۴۰ و۵۰ را میخریدند.
گاهی اوقات در روایتهایی که از آن دوره میشنویم، به نظر میرسد که آن رفتارها واقعا افراطی بوده. به نظر شما، دبیران و سردبیران بیش از حد خشم و عصبیت به خرج نمیدادند. اصلا الان میشود اینطور با خبرنگارها برخورد کرد؟
نه، مناسبات به هم خورده است. یکی مثل محمد بلوری، سالها کارش مراجعه به پزشکی قانونی و کلانتریها و دادسراها بود و ذرهذره طلاق و دعوا و غیره را میآورد تا به دست کسی بدهد تا آن را تبدیل به خبر کند. بعدها، این فرد تبدیل به خبرنگار، دبیر و بعدها سردبیر شد. این «بعدها» ۴۰ سال زمان میبرد. اما عزیزی که لیسانسش را از دانشگاه پیام نور در رشته مثلا روانشناسی اجتماعی جامعه نوین خاورمیانه گرفته و عمو جانش یک روزنامه به او داده و چون در بچگی انشایش خوب بوده، به او سمت سردبیری داده است، با شما چگونه میخواهد رفتار کند؟ واضح است که هر چه شما بنویسید، امضا میکند چون چیزی نمیداند.
بحث بر سر پذیرش و قبول حرف درست است. شما وقتی در برابر سردبیری سختگیر که کارش را بلد است قرار میگیرید، ناچار میشوید دنبالش بروید و گزارشتان را تکمیل کنید. ما اینگونه بار آمدهایم؛ چارهای نداشتیم. باید به صحرا میزدیم تا چیزی گیرمان بیاید. ما وقتی با گزارش میآمدیم، مکافات تازه شروع میشد؛ دبیر میگفت چرا با فلانی و فلانی صحبت نکردی، چرا به فلان نهاد و فلان جا سر نزدی. خودش کاربلد بود و به کارها مسلط بود. خودش تا چند وقت پیش، همین کارها را انجام میداد.
اجازه بدهید برگردیم به ابتدای مصاحبه. پس ما میتوانیم نتیجه بگیریم که روزنامهنگارانی که چند دهه کار کردهاند و بسیار باتجربهاند، بتوانند گزارشهایی با راوی اول شخص بنویسند؛ چون مخاطبان تا حدی آنها را شناخته و پذیرفتهاند. اما مشکل اینجاست که یک خبرنگار، چند سال که از کارش گذشت، کمتر میتواند شروع کند به نوشتن گزارشهای اول شخص؛ مخصوصا در گزارشهای خبری
چندسال پیش در آمریکا گردباد کاترینا آمد. خبرنگاری بهنام جان سیمسون از یکی از شبکههای تلویزیونی آمریکا گزارش میداد. دوربین باز شد، باران شلاقی میآمد، خبرنگار بادگیر پوشیده بود و فقط صورتش پیدا بود و میکروفن به دست گزارش میکرد. حرفش چه بود؟ میگفت من اگر اینجا دقت نکنم، باد مرا میبرد؛ باران چنان به صورتم میخورد که حس میکنم الان صورتم پاره میشود، اگر این درخت را ول کنم، پرت میشوم به طرفی. بله، اینها حدیث نفس است اما دو نکته در این میان وجود دارد؛ یکی اینکه گزارشگر جان سیمسون است که انواع و اقسام اتفاقات دنیا را منِ مخاطب از زبان او شنیدهام. بنابراین من حتی نگران زندگیاش هستم.
نکته دوم این است که آنچه از خودش میگوید، مال خودش نیست و حادثه است. اگر شما هم آنجا بودید، همین چیزها را مینوشتید. این خیلی فرق میکند که شما فقط از سلیقه خودتان دم بزنید. خیلی وقتها ممکن است شما اول شخص را به کار ببرید اما درست به کار ببرید.
ایراد گزارشگران ما این است که متاسفانه خیال میکنند که رسانهها به وجود آمدهاند تا خواننده متوجه شود که او چه چیزی را دوست دارد و از چه چیزی بدش میآید. این را هم باید بگویم که جریانی در روزنامهنگاری هست که «احراز نمایندگی» عنوان دارد.
میگویند درست مثل نماینده مجلس، خبرنگار هم نماینده ۷۰میلیون ایرانی است؛ بنابراین مثل نماینده که ما رای میدهیم تا وارد مجلس شود، ما هم روزنامهنگار را فرستادهایم تا بهعنوان نماینده جامعه مسایل را پیگیری کند. این نکته خیلی مهم است که خبرنگار احساس کند نماینده افکار عمومی است و نه صاحب افکار عمومی. یعنی در خدمت مخاطب است، نه صاحب مخاطب. چرا این را میگویند؟ اگر شما توانستید نمایندگی افکار عمومی را در خودتان بهعنوان روزنامهنگار و گزارشگر بپرورانید و سعی کنید به آن عمل کنید، آنموقع دیگر شخص گزارشگر مطرح نیست بلکه سوژه مطرح است و این مهم است که مخاطب شما از این سوژه چه چیزی دستگیرش میشود
تفاوت خبر و گزارش
زمانی که بارون معاون سردبیر سرویس شهری روزنامه « واکو تریبیون هرالد» بود سعی کرد از عوامل و اهرم هایی برای تغییر فاکتور زمان در گزارش هایش بهره گیرد.
دبیران سرویس های مختلف آن روزنامه تصمیم گرفتند که یک مطلب فیچری به نام « یک دقیقه در واکو» را بنویسند و همه باید مطلب خود را در ساعت ۲ بعد از ظهر تحویل می دادند؛ در نتیجه به محل ها و حوزه های متفاوت خبری رفتند.
بارون به جای رفتن به سراغ موضوعات روز پاراگراف هایی سه جمله ای درباره محاوره مردم در مکان هایی مثل فروشگاه ها و یا یادگیری شنا توسط دانشجویان یک دانشگاه در مجتمع ورزشی دانشگاه تولید و ارائه کرد. او سپس همه را در یک قالب و ساختار کلی جای داد و از فاکتور تغییر زمان بدرستی سود جست تا بتواند خواننده ها را مثلا از یک مراسم تشییع جنازه به یک کودکستان منتقل کند.
خودش می گوید: « وقتی قرار است یک رویداد کوتاه را بنویسید، باید در هر دو سه پاراگراف یک بار خواننده را از این سو به آن سو ببرید تا داستان تان شگل گیرد.» در عین حال بارون معتقد است که داستان های طولانی تر باید حتما به قسمت هایی کاملا متفاوت و واحدهایی که هر یک راه مخصوص خود را می روند، تقسیم شوند.« وقتی داستان تان طولانی تر می شود، باید قسمت بندی آن را به خوبی رعایت کنید، و برای هر قسمت یک توضیح با میان تیتر های جذاب داشته باشید.»
او به سیستم هرم وارونه نیز اعتقاد دارد. وی به عنوان فردی که سال های برای خبرگزاری U.P.I کار کرده است، می داند که باید مهمترین قسمت های روادید مورد اشاره اش را در ۳ یا ۴ پاراگراف اول بگوید تا اگر بقیه حذف شد یا خواننده وقت نکرد بخواند، اصل مطلب و مهمترین قسمت آن توسط خواننده جذب شده باشد. « من در مهمترین قسمت ها یکی دو نقل قول را هم می آورم و سپس کل ماجرا را دور آن شرح می دهم.».
مطلب فیچر فرق می کنند و برای آنها باید ساختار دیگری ریخت « در مطلب فیچری، ایده به ایده به هم پیوند می خورند، اما در مطالب خبری باید فاکت fact به fact پیش بروید و نمونه تازه ارائه کنید.» بارون نمونه ای را در این ارتباط عرضه می کند و به تشریح یک توفان مرگبار در ایالت تگزاس آمریکا اشاره می کند. از آن جا که او دستی در کار ورزش دارد، به این فکر افتاد که تحقیق کند، آیا کسی از جمع ورزشکاران رشته فوتبال در آن توفان جان باخته است یا نه، او معتقد بود که چنین چیزی می تواند توجه زیادی را برانگیزد زیرا دیگران متوجه آن نشده بودند. او در این رابطه اسامی کشته شده های توفان را با لیست بازیکنان تیم فوتبال مقایسه کرد و دید شش نفر از آنها جزو قربانیان هستند.
بنابراین مطلب خودش را این طور شروع کرد : « تیم فوتبال مدرسه “جارل گوگارز” فصل جدید ( ۱۹۹۷) را در برابر “بروکویل ادی” در زمان از قبل تعیین شده، شروع خواهد کرد. کسی هم درخواست لغو این مسابقه را نداده است؛ هر چه باشد فوتبال مدارس چیزی است که روحیه ها را ارتقاء می بخشد، حتی اگر بخشی از یکی از تیم های حاضر در مسابقه اصلا وجود خارجی نداشته باشد، هدف بازمانده های توفان این است که همان کارهای قبلی را بطور منظم انجام دهند، و آن ارائه نمایش هایی موفق تحت رهبری تری برک است.
برای آنها مرگ شش فوتبالیست منطقه دلیلی برای توقف سایرین نیست.» بارون در مقام توضیح می افزاید: «ـ قدم بعدی من این بود که درباره دو برادر که در توفان کشته شده بودند، توضیحاتی را ارائه کنم. آنها به خیال این که توفان ابتدا به خانه های موقتی و تریلرهای مستقر در پشت ماشین ها آسیب می رساند از رفتن به محل اقامت خود چشم پوشی کردند و به خانه دوست خود رفتند حال آنکه توفان خانه دوست شان را خراب کرد و خانه های چسبیده به ماشین ها سالم ماندند.
اگر می خواستم با یک لید معمولی این قضیه را شرح بدهم هیچ فایده ای نداشت و اثر ضربتی نمی گذاشت. مثلا اگر می نوشتم که: دیروز شش بازیکن تیم فوتبال جارل در توفان کشته شدند که دو نفرشان از ترس آسیب رسیدن به تریلرها به خانه دوست شان پناه برده بودند، چیز ساده و هجوی می شد. در نتیجه قضیه را به چند قسمت تقسیم کردم و از هرکدام یک فکت آوردم و خواننده را قدم به قدم تا ته ماجرا بردم.»
ایرادی که بارون در ورزشی نویسان معمولی می بیند، این است که سطحی می نویسند و به گزارش صرف راضی اند.« گاهی پیش می آید که حتی گزارش آنها هم گویا نیست و وقتی آنها را کوتاه می کنم، معترض می شوند. البته سعی داشته ام که پایان گزارش را کوتاه نکنم. زیرا جای نتیجه گیری است و اگر از قسمت های وسط بزنید مشکل خاصی بوجود نمی آید.»
و در پایان
آغاز خوب، پایانگیرا
منابع:
گزارشنویسی، مهدی ماحوزی
جزوه درس گزارشنویسی استاد محسن اشرفپور
سایت شخصی دکتر محمد کمالی
Modern Media Writing
– مجموعه مقالات کتاب «ژانرهکانی روژنامهوانی و میژووی چاپخانه ۱۴۵۰ الی ۱۵۰۰»، د . مهغدید سهپان، عراق، شهر هولیر، انتشارات مکریانی، چاپ دوم، ۲۰۰۸، صص ۶۶-۵۵٫
– کتاب” هونه ری روژنامه نووسی ” اثر کاروان علی، عراق، سلیمانیه، انتشارات خندان، چاپ اول ۹/۹/۲۰۰۴ ، صص۷۶-۴۹٫
– کتاب”هونه ری روژنامه نووسی”، دانا حبیب کرکوکی، سمیره احمد، عراق، شهر هولیر، انتشارات موکریانی، چاپ اول۲۰۰۸، صص ۶۸-۴۵
سایت فرهنگ نیوز
سایت بلوط
- ۰۳/۰۳/۹۴